آرتینآرتین، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

آرتین هروی

ارتین خان طی یکسال گذشته

سلام پسرم الان حدود یکسالی میشه که به وبلاگت سر نزدم ماشالله خیلی بزرگ شدی الان قدت 90 سانت ووزنت حدود 12 کیلو هست خیلی شیرین زبون شدی حرفای خیلی بانمکی میزنی عاشق توپ هستی هزاران توپ مامانی بابایی برات خریدن مامانی بابایی خیلی برای شما زحمت کشیدن عزیزم شما تو این مدت خیلی چیزا یاد گرفتی الان برای دستشویی بزرگ میری خودت رو توالت فرنگی مینشینی البته اولش من یا مامانی یا بابا دنبالت میکنیم چون نمی دونم چرا ولی در میری از رفتن به دستشویی میری اونجایا ننه سرما هست یا ببری وهاپو بستگی داره خون هخودمون بری یا خونه مامانی این اخر هفته چون محرم از جمعه شروع میشه داریم میریم تولد گروهی نی نی های اذر 89 امسال اونجا برات تولد گرفتم میدونم که با همه نی ...
22 آبان 1391

شیرین کاریهای ارتین

این روزا شیرین کاریهای ارتین خان خیلی زیاد شده از کدومش بگم مثلا روز جمعه که میشه 28 بهمن ناهار منزل مامانی بودیم بعد ناهار ما رفتیم تو حال که یکهو یک صدای از تو اشپزخانه اومد دویدم تو اشپزخانه دیدیم که ظرف پر از برنج کف اشپزخانه ریخته ارتین خان داره نچ نچ میکنه ودستش به علامت نه نه تکون میده یا دیروز که ظرف حلیمی که مامانی براش درست کرده بود چپه کرد رو زمین یک کمی قدش بلند شده به میز میرسه برای همین شیرین کاریهاش زیاد شده یا اجور که از رو میز انداخت خلاصه خیلی شیطون شده بعد از هر خرابکاری غش غش میخنده
30 بهمن 1390

تولد یک سالگی

من یک ساله شدم مامان برای من سه تا جشن تولد گرفت یکی از تولدام با دوستای نی نی سایت واذریهای 89 در happy houseدر تاریخ 27/08/90 از ساعت 5-8برگزار شد یک جشن تولدم روز 3 اذر خونمون بود که عکسامم میذارم البته تو اون روز ارتین خیلی میزون نبودبعد از فوت کردن کیک رفت خونه مامانی این جشن تولد مخصوص دوستا و خاله های ارتین بود یک جشن تولد خانوادگی بود 11/09/90بود که مامانی بابایی مامان ترانه بابا بهمن عمه گیتا عمو کیوان دایی ممد و شهره جون بودن خیلی کادو گرفتم راستی باید از خاله نفس عمو علی وخاله سیما مامانی بابایی خیلی تشکر کنم که برای جشن تولدم خیلی زحمت کشیدن کلی هم کادو گرفتم من دو هفته قبل از تولدم راه افتادم الان مثل فشنگ راه میرم ٨تا مروا...
30 بهمن 1390

اولین ارایشگاه

اولین ارایشگاه من بالاخره برای اولین بار رفتم ارایشگاه ،خیلی ارایشگاه خوبی بود من رفتم ارایشگاه کوکی اونجا خیلی با من بازی کردن من اصلا نفهمیدم که چه جوری موهام کوتاه شد این اولین عکسهای من در ارایشگاه ...
30 بهمن 1390

هشت ماهگی آرتین جان

اینا تعدادی از عکسهای هشت ماهگی شما بود تو این ماه شما شمال رفتی با چندتا از خاله هات یکبارم با مامان وباباتنها رفتید شمال تو این ماه شما دیگه کامل میشینی تو این ماه شما اولین حرف رو گفتی اون حرف میم بود الان شما ماما میگی عزیزم سه وعده غذا میخوری سرلاک صبح ها وسوپ ناهار وشام پسرم دیگه شما برای خودت بزرگ شی راستی یاد گرفتی از داخل کارسیت ونی نی لالالی بیرون میایی میشینی زمین خدا یا شکرت ...
23 مرداد 1390

اولین دندون

پسرم روز سه شنبه شما اولین دندون دراومد 11مرداد 1390دندون وسط سمت چپ از پایین ودیشب هم دندون بغلیش اومد بیرون خیلی دیشب اذیت شدی گریه کردی برات ژلم زدم اما فایدهای نداشت تا اخر بهت تاینلول دادم بعد کلی گریه وراه بردن اخر سرت گذاشتی رو بغلم با هم خوابیدیم اره مامانی شما هم یواش یواش بی صدا شدی جز کباب خورها
23 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرتین هروی می باشد